محبوبم ، من نه یک بار که بارها میخواهمت
میخواهمت برای خودم
برای جهانی که با آنهمه بزرگی
پیشِ چشمانِ تو
پیش پاترین اتفاق است
میخواهمت تا از یادم نرود
زیباترین معنای زندگی را
برایت بارها باید بگویم
که در رگ های من جاری شدی
چون خون
که از من ساختی بار دگر مجنون
از شکوه عشق خانمان سوز
برایت بارها باید
قسم یاد کرد ؟
برایت بارها باید
سرسجده فرود آورد ؟
زمین در انتظار تولد یک برگ
من در حال شمارش معکوس
صفر همیشه پایان نیست
گاه آغاز پرواز است...
جهان برای من
با میلاد تو آغاز شده
و برگهای تقویم تنها
دیوارهایی فرضی است
که فاصله را یادآوری میکنند
غافل از اینکه
...
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد