امروز...
کاش امروز شعرم را بخوانی
میلاد قلب مهربان تو نزدیک است
چند روز دیگر این روز مقدس می اید
و من هنوز هیچ هدیه ای
که لایقت باشد را نیافته ام...
بگذار برایت بگویم از آن روز...
روز نهم از یک ماه بهشتی ، چون تو آن روز...
پا بر این جهان گذاشتی ومن...
و من خدا را می ستایم که تو را
به ذهن افسرده ی من هدیه داد
چقدر همه چیز زود تمام می شود
و ما چقدر زود دل می بندیم و
چقدر دیر حقیقت را باور می کنیم و
انگار قیصر این بیت را برای امروز گفت:
...ناگهان چقدر زود دیر می شود...
اکنون که دستهایم خالی ست
قلبم را با تمام وجود خالی می کنم
تا آرزو های خوب را در آن بریزم
آرزوی بهترین ها برای تو
یک قلب با کلی آرزوی خوب برای تو
و این قلب را به تو هدیه میکنم
و این شعر سپیدم را به قاصدک ها می سپارم
ای قاصدک های سپید به او بگویید:
* میلاد قلب مهربانت مبارک *
Happy birthday yalda
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد
نظرات مطلب
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است